گویا از این شب پری می بارد / با این صدای اذان / که از همه جای ایران / سیلی می زند مرا / گویا از این شب پری می بارد
بازار یهودیها / ادویه می فروشند / سم می خرم / امان از سوسکها
سیلی پنجه سرد بر گوش داغم / هی علی الصلاة / که گشنه ایم و نمی دانیم دیگر چه
آب از سرم گذشته / زیر آبشارم / اوراد بودا را با طنینش می خوانم
در بار های این شهر / بوی عرق می بارد و طعم گس شراب مانده / رانهایی که می چرخند و می چرخند و می چرخند / و ناگهان خشم...
یک هندی ثروتمند / یک هندی دیگر و آن هم / ثروتمند / دیگر فقیری نیست. / افسوس! / گاو هم خوردنی است.
با ترس٬ مهری در پاسپورت / باز هم بازار یهودیها / این بار من غریبه ام / موج کاشی ها به گریه ام می اندازد.
چشمان درخشان یک بت / به پرستشم می خواند. / ناگهان نگهبان موزه: / Temps plus de !
دیگر خواب می آید مرا / و این لحظه های سنگین / از سرم می پاشند / راحت٬ سبکبار / سفر آخرم: / ماهواره خاموش!
سلام
مرسی که مرتب وبلاگ رو آپ دیت می کنین!آخه من اخبار رو اینجا می خونم!
تفسیراتون هم خیلی جالبن... بازم مرسی