سانسور مسخره فیلم دلشدگان استاد علی حاتمی (که فیلم را به آثار دادائیسم شبیه کرده بود و یک مشت آدم ساز به دست را نشان می داد که معلوم نبود چرا از این طرف به آن طرف می روند) کار جدیدی در صدا و سیما نبود اما وقتی شعری از پل الوار فرانسوی (شاملو در کتاب همچون کوچه ای بی انتها آن را بسیار زیبا ترجمه کرده) در یکی از سریال ها، از دهان یکی از بازیگران خوانده شد، صدا و سیما نشان داد که قادر است ادبیات را به راحتی مسخ کند؛
حیفم آمد که شعر اصلی را نخوانید:
تو را دوست می دارم
تو را به جای همه زنانی که نشناخته ام دوست می دارم
تو را به جای همه روزگارانی که نمی زیسته ام دوست می دارم
برای خاطر عطر گسترده بیکران و برای خاطر عطر نان گرم
برای خاطر برفی که آب می شود،برای خاطر نخستین گل ها
برای خاطر جانوران پاکی که آدمی نمی رماندشان
تو را برای خاطر دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه زنانی که دوست نمی دارم دوست می دارم.
جز تو ، که مرا منعکس تواند کرد؟من خود،خویشتن را بس
اندک می بینم.
بی تو جز گستره بی کرانه نمی بینم
میان گذشته و امروز.
از جدار آینهَ خویش گذشتن نتوانستم
می بایست تا زندگی را لغت به لغت فرا گیرم
راست از آنگونه که لغت به لغت از یادش می برند.
تو را دوست می دارم برای خاطر فرزانگیت که از آن من
نیست
تو را برای خاطر سلامت
به رغم همه آن چیزها که به جز وهمی نیست دوست می دارم
برای خاطر این قلب جاودانی که بازش نمی دارم
تو می پنداری که شکی ،حال آنکه به جز دلیلی نیستی
تو همان آفتاب بزرگی که در سر من بالا می رود
بدان هنگام که از خویشتن در اطمینانم.
(پل الوار)
راستش من خودم تعجب کردم که در حالی که نشان دادن ساز در تلویزیون ممنوعه ، چطور میخوان این فیلمو پخش کنن ... که خوب دیدیم چطوری . البته به هرحال چند بار سازها رو نشون دادن که جای تقدیر داره !
خیلی قشنگه.
دوست عزیز ممنون. راستش وقتی اولین بار این شعر رو شنیدم نمی دونستم مال کیه و احتمالاْ کی ترجمه اش کرده اما از ساختار شعر تقریباْ حدس زدم دستکاری یا حداقل خلاصه شده که البته بعد از دیدن مطلب جالب شما برام به یقین تبدیل شد. مطلبتون رو با اجازه تو وبلاگمون آوردم. امیدوارم این دزدی ادبی رو بر من ببخشید. گرچه به وبلاگتون هم لینک دادم. خدا بیامرزه شاملو رو. بنده خدا چقدر استخوانهاش لرزیده