آتش جام

ادبیات ، اجتماعی ، فلسفی

آتش جام

ادبیات ، اجتماعی ، فلسفی

The Hanged Poems

۱۸ تیر؟

توپ٬ تانک٬ مسلسل - دیدی اثر دارد!

مردی در صف شاکیان روزنامه سلام/ چه کسی فکر می کرد رئیس جمهور بشود!

یادت می آید چندتا روزنامه را بستند؟ صدتا شد؟ فکر می کردیم الان یک چیزی منفجر بشود. شد؟

یک عکس٬ یک پیراهن خونی! هزارسال زندان!

از همان روزها بود که فهمیدم:

یَا دَارَ عَبْلـةَ بِالجَواءِ تَکَلَّمِـی/وَعِمِّی صَبَاحاً دَارَ عبْلةَ واسلَمِی

چیزها می فهمیده اند این شاعران اعراب جاهلی

تاکسی....!

پیش نوشت: به! می بینم که بلاگ اسکای هم رو آورده به تبلیغات!

نوشت: تاکسی یکی از سیاسی ترین ابزار مملکت ماست. بیشترین حجم اخبار و شایعات با این وسیله منتشر می شوند. دیروز پریروز توی تاکسی نشسته بودم. آقایی اینطوری اظهار نظر کرد: قبلاْ مستقیماْ و صریحاْ اموال و دارایی مردم را مصادره می کردند. چپاول آشکار! اما حالا می گیرند با هزار جور سند و وسیله و وثیقه و ضامن وام می دهند بابت کارهایی که مطمئن هستند سودی هم ندارد (اگر داشت قبلاْ این بنیادها و بانکها و کمیته ها و سازمانها دست رویش گذاشته بودند) وقتی هم نتوانستی پس بدهی٬ چند برابر پول اولت را از حلقوم خودت و ضامن هایت می کشند بیرون. همان مصادره است اما خاموش! چپاول مخملی!
یادم باشد اگر روزی به حکومت رسیدم فقط در هر تاکسی اجازه بدهم یک نفر بنشیند! شاید هم دوچرخه را اجباری کردم.

پی نوشت: نجوم چیزی است سردرد آور. مخصوصاْ وقتی به اندازه ها فکر می کنی. اینجا را ببینید.

این داریوش ها

الف) تا حالا فکر کرده اید به جای واژه فلسفی یونانی το ον چه اصطلاحی را می توانید به کار ببرید؟ نه؟‌خوب من هم تا به حال فکر نکرده ام. اما عده معدودی در این مملکت وجود دارند که این برایشان مسأله ای بسیار مهم است. مثل استاد داریوش آشوری. این هم وبلاگش.

ب) راستش من آن موقع که با اساطیر زیاد حال می کردم، بعد از (خدایان) تصمیم گرفتم در باره (بت ها) مطالعه کنم و حتی موفق شدم در یک موزه در ارومیه به مدت ۳ ثانیه بتی را هم بپرستم! در همان زمانها در یک کتاب فروشی در کاشان برخورد کردم به جلد کتاب (بت های ذهنی و خاطره ازلی) نوشته داریوش شایگان:

بدیهی است که فی الفور خریدم و با شوق خواندم و هرچه بیشتر خواندم کمتر فهمیدم. کتاب مفهوم مورد علاقه من را توضیح می داد اما با آن بیان فلسفی، متأسفانه هنوز هم سوادم نرسیده که بتوانم آن را بفهمم. اگر کسی کتاب (اغراض ما بعد البت ذهنی و الخاطره الازلی) را پیدا کرد لطفاً به من خبر بدهد.

پ) این که من در این زمینه گاو مش حسنم تعجب ندارد. آنچه متعجبم می کند آن است که داریوش مهرجویی که دانش آموخته رشته فلسفه از دانشگاه UCLA کالیفرنیا است، فیلم سازی را از کجا یاد گرفته؟! یک چیزهایی انگار توی خون است. نه منصور؟

پی نوشت: عجب! دیروز ۸۰ نفر بازدید کننده داشتیم!

روز جهانی عکس

این بازتاب هم بعضی وقتها می زند به سیم آخر. مثلاْ این را ببینید:

اگر عشقتان عکسهای باحال است و سرعت اینترنت تان هم بالا٬ اینها را توصیه می کنم:

و این وبلاگ هم عکسهای باحالی گذاشته مخصوصاْ از جام جهانی٬ فقط توصیه می کنم قبل از سر زدن به وبلاگش Javascriptهای IE را خاموش کنید. چون در حد تهوع از Javascript استفاده کرده. این هم آدرسش: http://2funejok.blogsky.com/

و البته صفحه عکسهای خبرگذاری رویترز هم فراموش نشود: http://photos.reuters.com/Pictures/default.aspx

چرا دبی٬ چرا تهران!!

در یک وبگردی دو تا عکس از دبی پیدا کردم. اولی متعلق به ۱۹۹۵ است٬ یعنی این زیری:

و دومی متعلق به سال ۲۰۰۵ و ایناهاش:

کیف کردین؟ (این آدرسش٬ اگه عکسها دیده نشد: http://www.magicalurbanism.com/?p=125)

پی نوشت: دیروز روز خوبی برای آتش جام بود. سه تا پست داشتیم و ۵۰ تا بازدید کننده. مرسی!

غنی سازی مورچه ها در زنگ تفریح

روزهای پنج شنبه و جمعه گذشته خیلی بیکار بودم. اینقدر بیکار که وسوسه شدم مثل خداوند متعال دنیایی بیافرینم. پس VisualStudio را برداشتم و این دنیا را آفریدم:

http://www.gmocomputer.com/ant/AntBehavior1.GIF

در این دنیا تعدادی مورچه (دایره های آبی) زندگی می کنند که وظیفه شان حرکت کردن در دنیا و برداشتن دانه (مربع های قهوه ای کوچک) است. این مورچه ها دانه را آنقدر با خودشان می برند تا به یک دانه دیگر برسند. بعد دانه خودشان را در همانجا زمین می گذارند.
دایره های سبز٬ همان مورچه هایی هستند که تازه دانه شان را زمین گذاشته اند و خوشحال و راضی٬ تا چند ثانیه دانه جدیدی بر نمی دارند٬‌ بعد دوباره آبی می شوند و دانه چینی را ادامه می دهند.
چنین دنیایی را بیولوژیستهایی که در باره هوش متوسط تحقیق می کنند به خوبی می شناسند. چنین مطالعاتی نشان می دهد حشرات نیاز به هوش چندانی ندارند٬ کافی است الگوریتم ابلهانه ای مثل آنچه که گفتم را اجرا کنند. خاتمه این الگوریتم تشکیل کلونی هایی پر از دانه (لانه مورچه) است. نتیجه برنامه من را هم می توانید در شکل زیر ببینید:

http://www.gmocomputer.com/ant/AntBehavior2.GIF

اما من یک کمی از بعد اقتصادی اجتماعی هم به این دنیا نگاه کردم و البته چیزهای هولناکی دستگیرم شد:

۱- کلونی های غنی تر٬ مرتباً غنی تر می شوند.
۲- کلونی های فقیر به سرعت از هم می پاشند. (فقیرها٬ فقیرتر و غنی ها غنی تر می شوند)
۳- کلونی های غنی٬ همسایه های ضعیفتر خود را می بلعند.
۴- دو کلونی غنی در کنار هم ترکیب می شوند و یک کلونی بسیار غنی تر و قوی تر را تشکیل می دهند.
۵- برخلاف آنچه در وهله اول به نظر می آید٬ دیوارها (مربع های زرد رنگ - شرایط اقلیمی مناسب) تاثیر چندانی در جذب دانه ها و تشکیل کلونی های غنی حول خود ندارند.
۶- اگر تعداد مورچه ها از دانه ها بسیار بیشتر باشد٬ هیچ وقت کلونی تشکیل نمی گردد‌ (دو تا بچه کافیه!)

شباهت بسیار این مدل با اقتصاد واقعی٬ واقعاً مرا به ترس انداخت، به حال مورچه ها دلم سوخت و Alt+F4 را زدم. راستی اگر قوانین حاکم بر اقتصاد را در یک سوپر کامپیوتر مدل کنیم٬ به چه نتایجی می رسیم؟

به امید روزی که خداوند متعال - هر چه سریعتر - کلیدهای Alt+F4 را بزند.