آتش جام

ادبیات ، اجتماعی ، فلسفی

آتش جام

ادبیات ، اجتماعی ، فلسفی

آن سرود کهن

همکنون نیازمند یاری ادبی شما هستم.

دوستان! بنده برخورد عجیبی داشتم با یک چکامه (ballad) از ساموئل تایلور کلریج با عنوان The Rime of Ancient Mariner یا سرود دریانورد کهن. این عنوان سریعاً بخشی از شعر مسافر سهراب را به ذهنم آورد (هنوز در سفرم. خیال می کنم در آبهای جهان قایقی است و من مسافر قایق، هزاران سال است سرود زنده دریانوردان کهن را به گوش روزنه های فصول می خوانم...)

می خواستم بدانم کسی از دوستان راجع به ارتباط احتمالی این دو چیزی شنیده یا خوانده است؟

آرزو

کاش می شد خاطر سخت ترا هم نرم کرد

با کلامی همنشین سایه ها را گرم کرد

کاش می شد در سکوت ممتد شبهای تار

بی فروغ آیینه مهتاب را دلگرم کرد

کاش می شد با سرود شعله های در سما

این پریشان خاطر افسرده را سرگرم کرد

کاش می شد در شب سرد زمستان وا نداد

یا قبای کهنه و پوسیده را از چرم کرد

کاش می شد ٬ کاش می شد ٬ نان نشد

دست خالی ؟ گردنش را جان پناه شرم کرد.

افشای راز خلوتیان

حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت / آری به اتفاق جهان می​توان گرفت
افشای راز خلوتیان خواست کرد شمع / شکر خدا که سر دلش در زبان گرفت
زین آتش نهفته که در سینه من است / خورشید شعله ​ایست که در آسمان گرفت
می​خواست گل که دم زند از رنگ و بوی دوست / از غیرت صبا نفسش در دهان گرفت
آسوده بر کنار چو پرگار می​شدم / دوران چو نقطه عاقبتم در میان گرفت
آن روز شوق ساغر می خرمنم بسوخت / کآتش ز عکس عارض ساقی در آن گرفت
خواهم شدن به کوی مغان آستین فشان / زین فتنه​ها که دامن آخرزمان گرفت
می خور که هر که آخر کار جهان بدید / از غم سبک برآمد و رطل گران گرفت
بر برگ گل به خون شقایق نوشته​اند / کانکس که پخته شد می چون ارغوان گرفت
حافظ چو آب لطف ز نظم تو می​چکد / حاسد چگونه نکته تواند بر آن گرفت

(20 مهر، روز بزرگداشت حافظ مبارک باد)

روز شعر !!

خشک آمد کشتگاه من

در جوار کشت همسایه .

گرچه می گویند: می گریند روی ساحل نزدیک ، سوگواران در میان سوگواران .

قاصد روزان ابری ، داروگ ! کی می رسد باران؟

بر بساطی که بساطی نیست

در درون کومه ی تاریک من که ذره ای با آن نشاطی نیست

و جدار دنده های نی به دیوار اطاقم دارد از خشکیش می ترکد

- چون دل یاران که در هجران یاران -

قاصد روزان ابری ، داروگ ! کی می رسد باران ؟                      "داروگ - نیما "


* امروز سالروز تولد شاعر معاصر کشورمان شهریار است و روز ملی شعر نامگذاری شده . چرایی اینکار بماند .

 

دریغ !

... ، چه کم می توان دید

                      و بویید !

برگها از ما دریغ شده اند

                   آسمان هم

اما هنوز بسا کارها می توان کرد ،

              با عشق در تاریکی اتاق همدیگر را به آغوش می کشیم

 .....

اینجا سکوت نعره بر می دارد

        کلاه از سر بر می گیرم

و احساس میکنم

             موهایم آرام آرام سپید می شوند

و من ایستاده

       همچون فریادی بی انتها و خاموش

بر فراز این هزاران هزار به گور .                                          "یوگنی یفتوشنکو"

 

 

شاعر مردم

دنیای ما قصه نبود
پیغوم سر بسته نبود.
 
دنیای ما عیونه
هر کی می خواد بدونه:
 
دنیای ما خار داره
بیابوناش مار داره
هر کی باهاش کار داره
دلش خبردار داره!
 
دنیای ما بزرگه
پر از شغال و گرگه!
 
دنیای ما - هی هی هی !
عقب آتیش - لی لی لی !
آتیش می خوای بالا ترک
تا کف پات ترک ترک ...
 
دنیای ما همینه
بخوای نخواهی اینه!


من چیز زیادی در مورد زنده یاد شاملو نمی دونم.فقط خواستم یادآوری کنم که ۲ مرداد ، هفتمین سالگرد درگذشت ایشونه. امین یا نادر میتونن در این مورد بنویسن.من اشعاش رو پراکنده ، خونده ام. و البته به تازگی مجموعه اشعارش رو گرفتم، و یک مجموعه فایلهای صوتی.

 اینم یه خبر برای طرفداران شاملو