آتش جام

ادبیات ، اجتماعی ، فلسفی

آتش جام

ادبیات ، اجتماعی ، فلسفی

آزادی وایمان !

به یاد بزرگ مردی که زندگی اش را وقف راه آزادی و ابادانی ایران  نمود ...

مصدق

نه چراغ چشم گرگی پیر

نه نفس های غریب کاروانی خسته و گمراه

مانده دشت بیکران ، خلوت و خاموش

زیر بارانی که ساعت هاست می بارد.

در شب دیوانه ی غمگین ..... که چو دشت او هم دل افسرده ای دارد.

در شب دیوانه ی غمگین ..... مانده ذشت بیکران در زیر باران ، آه ، ساعت هاست.

همچنان می بارد این ابر سیاه ساکت دلگیر.

نه صدای پای اسب رهزنی تنها ،

نه صفیر باد ولگردی ،

نه چراغ چشم گرگی پیر.                             "مهدی اخوان ثالث"

چند می گیری بخندی؟!

ایران هیچ وقت برای استفاده های مالی از صنعت سینما، برنامه ریزی خاصی نداشته؛ هر وقت فیلمی خوب فروخته، ژانر آن در سینما به صورت اپیدمی پخش شده و دامن کارگردانان هنرمند!! را گرفته. کافی است نگاه کوتاهی به گذشته داشته باشیم:

- دهه هفتاد و فیلم های بی شمار اکشن/جنگی (دوران بازیگرانی مثل جمشید هاشم پور، فرامرز قریبیان، حسین گیل و فیلم های پلاک، پوتین، افعی، یاران، نیش، تجارت، پرواز از اردوگاه، سجاده آتش، ... اسامی شان را فراموش کرده ام!!)

- دهه هشتاد و فیلم های عاشقانه دختر/پسری (ظهور بازیگران جدید و جوان که نان قیافه شان را می خوردند و هنوز هم بر بیلبوردهای سینمایی جا خوش کرده اند)

- در سال های اخیر سینمای خنده (اگر بخواهید لیستی از این فیلم ها تهیه کنید سرتان سوت می کشد: آتش بس، سوغات فرنگ، چند می گیری گریه کنی؟ ازدواج به سبک ایرانی، هوو، زیر درخت هلو، چپ دست، انتخاب، شام عروسی، زن بدلی، قلقلک، اگه می تونی منو بکش! در شهر خبری نیست هست؟! عزیزم من کوک نیستم، معادله، شارلاتان، عروس خوش قدم، شاخه گلی برای عروس، عروس شیشه ای، مهمان مامان، بله برون، اسپاگتی در 8 دقیقه، ...)

- طنز شبانه 90 قسمتی که حالا به سریال ملودرام 90 قسمتی (نرگس) هم کشیده شده !

آتش بس ساخته تهمینه میلانی (که مرز فروش آن به 1 میلیارد بسیار نزدیک شده) یکی از بیماران اپیدمی سینمای خنده در سال های اخیر است. همه میلانی را با شعارهایی که در فیلم هایش می دهد، می شناسند [دو زن: صحبت های نیکی کریمی در خانه مریلا زارعی - نیمه پنهان: سکانس خانه آقای روشنفکر!! - واکنش پنجم: سکانس کافی شاپ - زن زیادی: سکانس بحث در مورد کنوانسیون حقوق زنان در حال سبزی پاک کردن !!! - ...] میلانی که سیر نزولی را رد فیلمهایش پیش گرفته بود [مقایسه کنید دو زن را با زن زیادی] تصمیم گرفت که یک تکانی به خودش بدهد و چه تکانی بهتر از تغییر ژانر به کمدی. میلانی با یکی از فرمول های معروف کیمیاگری در سینمای هالیوود!! (درگیری زن و شوهر جوان در قالب طنز با حضور دو بازیگر معروف [کرایمر علیه کرایمر، آقا و خانم اسمیت، ...]) توانست از جریان معاصر سینمای ایران، بهترین سو ء استفاده را ببرد.

این فیلم جایی برای صحبت باقی نگذاشته؛ نه فیلم نامه ی منسجم، نه بازی های خوب، نه شیوه بصری چشم نواز، این فیلم را به مجموعه ای از نداشته ها تبدیل کرده. تیتر اول (بر اساس کتاب کودک درون) که فیلم را یک اثر روانشناختی معرفی می کند، در انتها به مسخره کردن یک بیمار Biosexual و روانشناسی که باعث خنده ی تماشاچیان می گردد ختم می شود.

بعضی از منتقدان بر این عقیده هستند که با تمام این حرف ها، ساخت چنین آثاری برای گردش چرخ سینمای بدنه ایران لازم است اما باید گفت اگر قرار است این فیلم نماینده ی سینمای بدنه باشد، همان بهتر که در سینما را گل بگیریم. خانم کارگردان! بی زحمت شما همان شعارهایتان را بدهید ...

se7en

۱- سینما ماورا ء در این هفته، فیلم هفت اثر دیوید فینچر را پخش کرد. فینچر کارگردانی است که برای تزریق ترس نیازی به نشان دادن روح و موجودات عجیب و غریب ندارد؛ او ترس را درونی می کند و مخاطب خود را تا پایان در عذاب نگاه می دارد [بازی، باشگاه مبارزه، اتاق وحشت، ...]
هفت -یکی از قوی ترین ساخته های فینچر- داستان دو پلیس (مورگان فریمن و براد پیت) است که درگیر پرونده ی قتلی زنجیره ای می شوند. قاتل نشانه هایی را در صحنه ی جرم باقی می گذارد که نشان می دهد او قتل هایش را بر اساس هفت گناه کبیره انجام می دهد. در پایان قاتل خود را تسلیم می کند و حاضر می شود جای آخرین جنازه را که پلیس پیدا نکرده به آنها نشان دهد ...
در یکی از بهترین سکانس های فیلم، فینچر برای چند دقیقه تماشاچی را از ماجرا بیرون کشیده و به او آرامش می دهد؛ بخشی که کاراگاه (مورگان فریمن) برای مطالعه بهشت گمشده و کمدی الهی به کتابخانه می رود (و موزیک آرامی که در پس زمینه می شنویم)

- اگر گناهان داخل فیلم را شمردید و کمتر از هفت تا بود تعجب نکنید!! فینچر در کارگردانی اشتباهی نکرده؛ هر گناهی را که نمی توان در ایران نشان داد !

۲- یک شنبه صدوهفتمین سالروز تولد استاد مسلم سینمای تعلیق آلفرد هیچکاک بود. فیلم های هیچکاک دارای چارچوب خاص و دقیقی هستند که آن ها را از آثار مشابه جدا می کند و همیشه امضای کارگردان را همراه خود یدک می کشد. هیچکاک از شک و تردید به عنوان ابزاری قدرتمند در فیلم های خود سود می برد و معمولاً بیننده را در آخرین دقایق فیلم قافلگیر می کرد. انتخاب از سکانس های هیچکاک مشکل است ولی به عنوان نمونه می توان سکانسی را یادآور شد که قهرمان زن فیلم روانی (psycho) در زیرزمین هتل، اسکلت مادر هتل دار را می بیند.

۳- ما ایرانی ها در کل داستان پردازان متبحری هستیم؛ زمانی که مرحوم پوپک گلدره، در اثر سانحه ی رانندگی به حالت کما رفت، گفته شد گلدره که حالت عادی نداشته (مست بوده) در حال رانندگی پاترول [حتی رنگ ماشین را هم می توانستی بشنوی] از دره سقوط کرده و او را سه روز بعد!! دورتر از ماشینش پیدا کرده اند. اما ماجرا این است که گلدره برای استراحت از خستگی کار دو روز مرخصی می گیرد. چهارشنبه بعدازظهر به سمت شمال حرکت می کند و چون فیلم برداری داشته جمعه با یک سواری پیکان مسافرکش به تهران برمیگردد. در جاده ی محمودآباد - نور [یک جاده ی کفی که سهم بزرگی در بالا بردن آمار تصادفات سالانه و سربلندی کشور عزیز دارد] راننده پیکان در اثر انحراف به چپ با یک دستگاه پژو شاخ به شاخ می شود که از 10 نفر سرنشینان دو خودرو 9 نفر می میرند غیر از گلدره.

۴- حمید رخشانی، کارگردان سینما به علت عارضه قلبی درگذشت. یکی از آثار این کارگردان (شب بیست و نهم) از معدود فیلم های ایرانی ساخته شده در ژانر وحشت می باشد؛ روحش شاد.

کسی آن بالا

هرچند نوشتن یک شعر بدون ذکر نام شاعر، درست نیست . ولی از این شعر لذتی بردم که حیفم اومد شما رو شریک نکنم. به هرحال من نمی دونم شعر از کیه ، ولی دستش درد نکنه :

رمه ام گم شده است.

شب سنگین بیابان گویا ،

                                  رمه ام را دزدید.

رمه ام - آن همه شعری که برایت گفتم -

ناگهان گم شد و رفت

حرف مردم شد و رفت

چه کسی گفت : "خداوند شبان همه است ،

           و برادرها را تا ته دره سبز ، رهنمون خواهد بود"  ؟

من ، شبان رمهء خود بودم

و کسی آن بالا ،

خود ، شبان من معصوم نبود.

غفلت من ، رمه را از کف داد ،

غفلت او  ، شاید

                  هم از این دست ، مرا

                  هم از این دست ، تو را

                                                رمه را

                                                        همه را

هنر جنگ

ببخشید؟ مگر پیروز یک جنگ رو از تعداد کشتگان٬ اسرا٬ مناطق استراتژیک تخریب شده٬ مقدار پیشروی در خاک طرف و دستیابی به اهداف شروع کننده جنگ محاسبه نمی کنن؟
(پاسخ: فضولی؟)

معرفی میکنم کتاب هنر جنگ (Art of War) نوشته سان چو (یا سان تزو) که قدیمی ترین کتاب راجع به هنر مبارزه و جنگه. اینم لینک ترجمه اش به زبان انگلیسی.

چقدر زود جوگیر می شیم ما!!!

فال حافظ !

بعد مدتها غیبت غیر موجه .... این فال حافظ را برای خودم گرفتم ولی حیفم امد به بچه ها فعال وبلاگ بخصوص شایان تقدیم نکنم ... جای محسن هم خالی ....

الا ای طوطی گویای اسرار           ..................           مبادا خالیت شکر ز منقار

سرت سبز و دلت خوش باد جاوید  ..................     که خوش نقشی نمودی از خط یار   

سخن سربسته گفتی با حریفان   ..................     خدا را زین معما پرده بردار

بروی ما زن از ساغر گلابی           ..................      که خواب آلوده ایم ای بخت بیدار

چه ره بود این که زد در پرده مطرب ..................      که می رقصند باهم مست و هشیار

از آن افیون که ساقی درمی افکند ..................       حریفان را نه سر  ماند نه دستار

....