آتش جام

ادبیات ، اجتماعی ، فلسفی

آتش جام

ادبیات ، اجتماعی ، فلسفی

تا وقتی بودی !

تا وقتی بودی
همه چیز خوب بود
زندگی این همه بدبختی نداشت.
بی تو
خطی از سیاه کشیدند
دور امید
بی تو
شادابی ما را
خط خطی کردند
یک پنجره کم است
نمی‌تواند
زیبایی دریا را نشان بدهد
کم است
امکانات انسانی ما
بی تو
در تاریکی هستیم
بیا ما را بیرون ببر
ببر به لحظه‌های تازه!

الحان برک 

منبع : سایت گوراب

و همچنان حکایت ما !

لیلی با لباس عروس دست زیر دست شوهرش از میان دو صف سربازان انگلیسی که شمشیرها را بالای سر آنها نگه داشته بودند به طرف در ورودی یک قصر می رفتند ، شوهر لیلی کسی جز شیرعلی قصاب نبود . فرمانده گشون انگلیسا که اونیفورم سربازان اسکاتلندی را با دامن به جای شلوار به تن داشت مش قاسم بود . من فریاد میزدم . پوری که پشت سر عروس و داماد می امد با صورت اسب آسایش مرا نگاه می کرد و قهقهه خنده ترسناکی می زد .

ادامه مطلب ...

زادروز احمد شاملو

به یاد آنکه آزادی و انسانیت را تصویر می کرد و دریچه ای ساخت تا بنگریم از آن بر آنچه که هست : 

ادامه مطلب ...

روز دانشجو

دست آویز بیگانه !
آشوبگر !
نا آگاه فریب خورده !
ای مخل امنیت اجتماعی !
جاسوس !
روشنفکر نما !
خود فروخته ! 

منافق !
دانشجو !
روزت مبارک !!!

گاهی !

گاهی مسیر جاده به بن بست می رود

گاهی تمام حادثه از دست می رود
گاهی همان کسی که دم از عقل می زند
در راه هوشیاری خود ، مست می رود 

گاهی غریبه ای که به سختی به دل نشست
وقتی که قلب ، خون شد و بشکست می رود

اول اگرچه با سخن از عشق آمدست

آخر خلاف آنچه که گفتست می رود
وای از غرور تازه به دوران رسیده ای
وقتی میان طایفه ای پست می رود 

هرچند مضحک است و پر از خنده های تلخ
بر ما هرآنچه لایقمان هست می رود

گاهی کسی نشسته که غوغا به پا کند
وقتی غبار معرکه بنشست می رود

اینجا یکی برای خودش حکم می دهد
وان دیگری همیشه به پیوست می رود

این لحظه ها که قیمت قد کمان ماست
تیریست بی نشانه که از شست می رود

بی راهه ها به مقصد خود ساده می رسند
اما مسیر جاده به بن بست می رود!

منبع : تنهاترین مرد

چرند و پرند روزمره

کرمان بالاخره باران اومد و بیشتر از این آرزو به دل نمودیم . نمی دونم که من چطور در شهری که کم بارون میاد دوام آوردم . فکر کنم اگر جسارت نباشه من و شایان جاهامون باهم یا باید عوض کنیم ، یا شایان منو به فرزندی قبول کنه و ببره پیش خودش !!  

این یکماه که بلیط قطار کرمان 250 % افزایش قیمت داشت بنده حقیر توفیق مسافرت با آنرا نداشتم . بالاخره دیروز این رحمت الهی نصیب ما شد و از تهران به کرمان با قطار تشریف فرما شدیم (به مناسبت ورود همان باران بارید ،چکارکنیم دیگه رحمت خدا را با خودمان این ور و آن ور می بریم ). برگردیم سر موضوع : بلیط 6450 تومانی شده 15000 تومان ، ولی دریغ یک خراشیدگی مثبتی که نشانه تغییر باشه . جالب اینجاست که فقط بلیط قطار کرمان - تهران گران شده و بقیه مسیرها تا اونجایی که من خبر دارم تغییری نکرده . جلل الخالق ، خداوند بلند مرتبه چه شگفتی های که در کشور ما رو نمی کنه . خدا باعث و بانی این شگفتی ها را به راه راست هدایت کند .