آتش جام

ادبیات ، اجتماعی ، فلسفی

آتش جام

ادبیات ، اجتماعی ، فلسفی

در سایه آرامش !

کاش سرم را بردارم
و برای هفته ای در گنجه ای بگذارم و قفل کنم
در تاریکی یک گنجه خالی ...

روی شانه هایم
جای سرم چناری بکارم
و برای هفته ای در سایه اش آرام گیرم ...

ناظم حکمت

بوی عیدی

 

بوی عیدی

بوی توپ

بوی کاغذ رنگی

بوی تند ماهی دودی وسط سفره ی نو

بوی یاس جانماز ترمه ی مادربزرگ

با اینا زمستونو سر میکنم

با اینا خستگیمو در میکنم

شادی شکستن قلک پول

وحشت کم شدن سکه ی عیدی از شمردن زیاد

بوی اسکناس تا نخورده ی لای کتاب

با اینا زمسونو سر میکنم

با اینا خستگیمو در میکنم

فکر قاشق زدن یه دختر چادر سیاه

شوق یک خیز بلند از روی بته های نور

برق کفش جفت شده تو گنجه ها

با اینا زمستونو سر میکنم

با اینا خستگیمو در میکنم

عشق یک ستاره ساختن با دولک

ترس ناتموم گذاشتن جریمه های عید مدرسه

بوی گل محمدی که خشک شده لای کتاب

با اینا زمستونو سر میکنم

با اینا خستگیمو در میکنم

بوی باغچه،بوی حوض

عطر خوب نذری

شب جمعه پی فانوس توی کوچه گم شدن

توی جوی لاجوردی هوس یه آب تنی

با اینا زندگیمو سر میکنم

با اینا خستگیمو در میکنم

(فرهاد)