آتش جام

ادبیات ، اجتماعی ، فلسفی

آتش جام

ادبیات ، اجتماعی ، فلسفی

رنج‌نامه‌ ای به هم‌وطنان

پنجم آبان ماه 1371
  نامه‌ی مرحوم سیرجانی به خطاب به هموطنان

هموطن گرامی

همراه این نامه نسخه ای است از نهمین عریضه ای که بنده ستم رسیده در چهار سال اخیر به محضر مقدس اولیای بزرگوار حکومت اسلامی تقدیم کرده ام، بی آنکه به درک جوابی یا اعلام وصولی نایل آیم.

ادامه مطلب ...

تولدت مبارک !

ما فراموش نمی کنیم .. هرچند ساکت و غمگین به انتظار نشسته ایم ..


ندا تولدت مبارک 


* نتونستم عکس فیلتر نشده ای پیدا کنم .. 3 بهمن تولد انسانی است که نمادی شد برای آزادی با مرگش  .


پیشرفت

سال ۸۸ : رأی من کو ؟

سال 89 : نان من کو ؟

سال 90 : قبر من کو ؟

مام میهن

خوب دیگه حالا وقتشه بعد از پاسداشت فرهنگ آریایی فکری برای بقیه اجداد هخامنشی، یونانی، زرتشتی، مزدکی، عربی، اموی، عباسی، طاهری، علوی، ترکی، مغولی، سربداری، تیموری، عثمانی، صفوی، لری، قاجاری، انگلیسی، پرتغالی، روسی، آمریکایی مون هم بکنیم. بالاخره اونا هم حق پدری بر ما دارند. 

پایان شب سیاه ...

آدم دروغ گویی گفته که : « ایران جامعه‌ای آزاد است و هرکس حق اظهار‌نظر دارد، بنابراین جامعه‌ای چند صدایی است، برخلاف جامعه آمریکا که به تک‌صدایی عادت کرده است.»  

از جهت تدوین و رمز گشایی این جملات نغز سخنی چند عنوان می شود  : منظور از جامعه چند صدایی این است که قشرهای مختلف جامعه بتوانند نظرات و مطالبات خود آزادانه و بدون هیچ گونه عواقب نا به هنجاری بیان کنند ... و باید گفت که با این تعریف جامعه ما هم چند صدایی چون که :

چون «آقا» یی هست که به جای مسئولان تصمیم میگیرد ..

چون «آقا» یی هست که به جای نمایندگان مردم قانون تصویب می کند ..

چون «آقا» یی هست که به جای دانشجویان سخنرانی انتقادی انجام میدهد  ..

چون «آقا» یی هست که به جای کارگران خواسته های اشان را بیان میکند ..

چون «آقا» یی هست که به جای کارمندان همت مضاعف به خرج می دهد ..

چون «آقا» یی هست که به جای نخبگان طرح و ایده ارائه می کند  ..

چون «آقا» یی هست که به جای هنرمندان هنرنمایی می کند  ..

چون «آقا» یی هست که به جای ورزشکاران بازی جوانمردانه انجام می دهد ..

چون «آقا» یی هست که به جای مردم بار گرانی و فقر و زور را بر دوش می کشد ..


همان آدم  بالایی بازهم گفته اند : «ما در دولت حتی علاقه‌مند نیستیم که یک نفر مجازات و حتی تنبیه شود، ولی در آمریکا افراد به راحتی با سم و وسایل الکترویکی مجازات و کشته می‌شوند.»

بازهم باید گفت :

ندا و سهراب و بسی بسیار دیگر ، همه در آمریکا بود .

کهریزک و شکنجه و قتل  همه باهم در آمریکا بود .

ماشین نیروی انتظامی و جسد له شده ، در آمریکا بود .

پل و سقوط آزاد از بلندی ، ارتفاعاتی در آمریکا بود .

گلوهای فشرده شده از بعض ما بازهم ، در آمریکا بود .


کتاب

داداش! آبجی! برادر! خواهر! آقا! خانم!


این قضیه دیگه داره حیثیتی می شه:


توی این زبان درندشت فارسی، هیچ ضرب المثلی که توش «کتاب» باشه هست؟ نیست؟



من به راحتی می توانم ضرب المثلهایی با غذا، آشپز، دیگ، دزد، پادشاه، آب، آتش، آفتابه، شاخ گربه، شیر مرغ، درخت خربزه، لولو، لالایی، خواب، سیلی، بند کیف، سکه، قاضی، چاقو، خدا، لحاف، پالان، لنگه کفش، سوراخ موش، ریسمان سیاه و سفید، کوفت و زهرمار به خاطر بیاورم... ولی با کتاب؟؟؟؟؟؟؟


کتاب به درک، «دفتر» چطور؟ «قلم»؟