خشک آمد کشتگاه من
در جوار کشت همسایه .
گرچه می گویند: می گریند روی ساحل نزدیک ، سوگواران در میان سوگواران .
قاصد روزان ابری ، داروگ ! کی می رسد باران؟
بر بساطی که بساطی نیست
در درون کومه ی تاریک من که ذره ای با آن نشاطی نیست
و جدار دنده های نی به دیوار اطاقم دارد از خشکیش می ترکد
- چون دل یاران که در هجران یاران -
قاصد روزان ابری ، داروگ ! کی می رسد باران ؟ "داروگ - نیما "
* امروز سالروز تولد شاعر معاصر کشورمان شهریار است و روز ملی شعر نامگذاری شده . چرایی اینکار بماند .
... ، چه کم می توان دید
و بویید !
برگها از ما دریغ شده اند
آسمان هم
اما هنوز بسا کارها می توان کرد ،
با عشق در تاریکی اتاق همدیگر را به آغوش می کشیم
.....
اینجا سکوت نعره بر می دارد
کلاه از سر بر می گیرم
و احساس میکنم
موهایم آرام آرام سپید می شوند
و من ایستاده
همچون فریادی بی انتها و خاموش
بر فراز این هزاران هزار به گور . "یوگنی یفتوشنکو"