آتش جام

ادبیات ، اجتماعی ، فلسفی

آتش جام

ادبیات ، اجتماعی ، فلسفی

حکایت ما و دولت فخیمه و بوق و کرنا

روزی یک نفر چندتا گردو به بهلول داد و گفت : بشکن و بخور و برای من دعا کن . بهلول گردوها را شکست و خورد ولی دعایی نکرد . آن مرد گفت : گردوها را خوردی ، نوش جان . ولی صدای دعا تو را نشنیدم .

بهلول گفت : مطمئن باش اگر در راه خدا داده ای ، خدا خودش صدای تق تق شکستن گردوها را شنیده است .


پانوشت : نقل به مضمون بود . در مقاله ای از باستانی پاریزی به نام خود مشت ومالی در ماهنامه راهنمای کتاب چاپ 1350 .


ماهیگیر و کرم

ماهیگیر به کرم می گوید که می آیی بریم ماهیگیری . 


"برتولت برشت - نمایشنامه کله گردها و کله تیزها"


پانوشت :

1) این را هم ببینید ، یک نگاه به 9 سال اخیری که بر دنیا گذشت . برخی از عکس ها تلخ و تکان دهنده است. (+)

2)آن جور پیوند دادن( لینک سابق ) را هم از "از مرا آفرید آنکه دوستم داشت" آموختیم .


Avatar


در سال 2154، آمریکا تیمی را برای به دست آوردن منابع طبیعی -که دیگر در زمین وجود ندارد- به سیاره ای شبیه زمین (Pandora) می فرستد. موجودات این سیاره (Navi) تهدیدی برای زمین به شمار نمی آیند اما تیم زمین کاملا نظامی است. تیم زمین، برای نفود به این سیاره تعدادی Navi را از طریق دستکاری DNA شبیه سازی کرده اند که بوسیله تکنولوژی بسیار پیشرفته ای، انسان هایی به عنوان اپراتور آن ها را هدایت می کنند. در این میان یکی از ماموران تیم زمین به یک Navi علاقه مند می شود و بر سر دوراهی نجات Navi و یا انجام ماموریت قرار می گیرد. 

فیلم می توانست فقط در حد یک اکشن علمی/تخیلی، با فرمول های رایج هالیوودی باقی بماند؛ جنگ زمین با بیگانگان فضایی با اسانس عشق یا وظیفه. اما چیزی که فیلم را در مقامی بالاتر از این حد قرار می دهد، جلوه های ویژه آن است. جیمز کامرون در این فیلم دنیایی را بوجود آورده که قبل از این نمی شد به آن فکر کرد. ترکیب بسیار زیبای CGI و جلوه های ویژه میدانی، فیلمی را ساخته که باورپذیرتر از فیلم های فانتزی ساخته شده تا کنون است. جیمز کامرون علاقه ای به صرفه جویی ندارد و به اندازه کافی در این فیلم نیز هزینه کرده (چیزی حدود 300 تا 500 میلیون دلار) تا جایی که این فیلم به پرهزینه ترین فیلم تاریخ سینما بدل شده است. 

کامرون در سال 1977 (بعد از ساخت تایتانیک) ایده ساخت این فیلم را در ذهن داشت، ولی تیم فنی پس از بررسی طرح فیلم، اعلام کردند که با فناوری موجود امکان ساخت چنین فیلمی وجود ندارد. کامرون می خواست فیلم را به صورت همزمان در دو نسخه سه بعدی و عادی (اولی برای سینما و بعدی برای DVD و سینما های عادی) با کیفیت HD فیلمبرداری کند. سونی دوربینی با این قابلیت تولید کرد اما وزن زیاد (204 کیلو) استفاده از این دوربین را در فیلم Avatar غیر ممکن می کرد. کامرون در سال 2000 به ژاپن سفر کرد و قراردادی برای ساخت این دوربین در وزن کمتر با سونی امضاء کرد. شرکت سونی با کوچک و جدا کردن بخش های این دوربین، توانست وزن آن را به 20 کیلو برساند. 

من نسخه سه بعدی این فیلم را تجربه نکرده ام، اما از نظرات کسانی که دیده اند، می شود فهمید که این فیلم کاملا متفاوت و خیره کننده است. 


بسوی آینده !

 چه سرنوشتی در انتظار ما است ؟  به سوی کدامین سمت و سو در حرکتیم ؟ 

می توان گفت مسیر حرکت آینده را رفتار صاحبان قدرت است که رقم میزنند . اگر خواهان ماندن در این جایگاه به هر بهایی باشند و همه چیز را فدای این خواستن کنند ؛ جان و مال مردم را (چه مخالفان و چه هوادران) ، امنیت و آزادی ، استقلال و رفاه مملکت و آبروی دین و اسلام و روحانیون ... .

با اعتراض های آرام شروع می شود ، هو کردن ها و شعارهای معتدل و کم کم به سمت مرگ بر ..ها و گره کردن مشت ها سوق می یابد و نهایت کار مردم سیل خروشان خواهند شد که هیچ اشان جلودار نخواهد بود . اسباب و آلات قدرت و وابستگانش را می روبد و به قعر خواهد برد .

آن زمانی است که آن اتفاقی که نباید می افتد چون که تغییر قدرت بی پشتوانه فکری کافی خواهد بود و صاحب جدید تکیه عصای جادویی می کند که با آن تاج حکومت را ستانده است و آن ئچیزی نیست جز زور . زورمندان شاید راه را از آغاز درست و راست در پیش گرفته باشند و افسوس که همیشه این ابزار فریبنده ، راه خود را که ظلم و جور و استبداد خواهد یافت و از سرشت سبز راه جز خشکی و زردی به جای نخواهد گذاشت .

اگرنه قدرتمند امروز به این درک برسد که این تخت و جایگاه و دستگاه برای به جا گذاشته شدن برپا شده است و ارزش آن در برابر جان و روان آدمیان به هیچ نمی ارزد. آنگاه تغییری آرام پیش روی خواهد بود . روزی که من ، روزی که تو ، روزی که همه یاد می گیرند صدای دیگران را بشنوند ، تاب انتقاد و نظر مخالف را داشته باشند ، اگر جوابی دارند عرضه کنند و گرنه آنرا بپذیرند. کنار هم باشند دوست ، همسایه ، همکار ، همشهری ، ایرانی باشند و در راهی که به رفاه و آسایش و آزادی و سربلندی همه قدم بردارند در حالی که هر فردی هم عقیده و مذهب و نظر خود را داشته باشد ، نه پنهان بلکه آشکار و در معرض نظر و ایده دیگران و نه با توهین و تهمت و انگ بی پایه و اساس ، بلکه به دلی گشاده و ذهنی روشن ، نه با تعصب و پافشاری کور.

تاریخ نگارش: 88/10/15

یادداشتی بر یک یقین !

نوشتار پراکنده زیر یادداشتی هایی که در حاشیه متن چاپ شده ی مطلبی با عنوان "توهم آگاهانه ی روشنفکران سبز" در وبلاگ "مرا آفرید آنکه دوستم داشت" نگاشته شده است و پس بر پراکندگی و بی نظمی منطقی آن به دیده تلنگری ذهنی و فردی بنگرید. در صورت امکان با مطالعه متن ذکر شده می توانید مفهومی هم برای این نوشته پیدا کنید:

ادامه مطلب ...

در کتابخانه های این دنیا

گاهی که دانشگاه هستم و فراغتی پیش می آید (مثل امروز ساعتی پیش از امتحان!) آن ویار همیشگی که به بوی کاغذ دارم می کشاندم به کتابخانه دانشگاه. هر چند در آن خیابان که ساختمانهای دانشگاه ما قرار دارند، جای ناب تری هم می توان یافت که عبارت باشد از یک کتابفروشی کهنه با یک پیرمرد انگلیسی اصیل و صدها کتاب علمی تخیلی (اینجا) اما حیف که هر بار می روم زنگ شکنجه کننده آن شعر در سرم می پیچد که «شاهدان در جلوه و ما شرمسار کیسه ایم» و افسوس کنان و ناچار، به همان کتابخانه رضایت می دهم.

این کتابخانه هم خودش یکی از پنج کتابخانه ای است که دانشگاه دارد و با این اندازه اش (همانطور که قبلاً هم نوشته ام) تصور کنم به راحتی کل دانشگاه زمان کاردانی مرا در خودش بتواند جای دهد. گشتنش در این اوقات فراغت اندکی که من داشته ام یک سالی به درازا کشید. امروز، اما، در آن چیزی یافتم که باعث شد یک بار دیگر به فکری عمیق فرو بروم و در حالی که هنوز در فکرم، از شما هم فکری طلب کنم:



در گوشه ای از این کتابخانه، مجموعه کاملی از آثار گاندی یافتم. کمی آن طرف تر، ده ها کتاب در باره او به قلم افراد مختلف.

این را در نظر بگیریم که بریتانیا ید طولایی در مستعمره کردن دیگر کشورها دارد.

این را هم به شمار آوریم که هند موفقیت بزرگی برای بریتانیا بود و جدای منافع مالی، از نظر سیاسی هم وزنه بزرگی برایشان حساب می شد.

همین هند به یاری همین گاندی سر به شورش بر می دارد و مستقل می شود.

به دنبال هند کشورهایی دیگر هم مدعی استقلال می شوند.

بریتانیا در زمینه مستعمره سازی بعد از قضیه هند در سراشیب سقوط می افتد و آفتاب در سرزمین ملکه شروع به غروب می کند.

با همه این احوال آیا سزاوار نیست که گاندی را یکی از دشمنان درجه اول ایشان بدانیم؟


پرسش اینجاست: چه تفکری و چه فرهنگی مجموعه آثار دشمن درجه اول خود را برای مطالعه در اختیار همه قرار می دهد؟ چرا؟ چرا؟


پی نوشت: یادم افتاد سالهای دور کودکی در کتابخانه حقیر شهر کوچک زادگاه که به همین بوییدن کتابها اشتغال داشتم، کتابهای به جا مانده از قبل از انقلاب را که باز می کردم، دست ممیزی را می دیدم که روی هر کلمه «شاه» خطی مشکی پررنگی کشیده بود. حتی رحم نکرده بود به کلمه هایی چون شاه ماهی و شاه فنر.