آتش جام

ادبیات ، اجتماعی ، فلسفی

آتش جام

ادبیات ، اجتماعی ، فلسفی

شهر شلوغ

۱. نیمه پر ؛ یا ؛ اهمیت کت در تابستان

جلسه اداری که تموم شد یه روزنامه خریدم و رفتم پارک تا هم یه هوائی بخورم هم زمانو بگذرونم . کتم رو در آوردم و کنار کیف سامسونتم نشوندمش رو نیمکت. داشتم می خوندم که : یکی از اعضای شورای نگهبان گفته : اصلاح طلبها  اگه بخوان برای این دوره از انتخابات مجلس ، تائید صلاحیت بشن باید توبه کنن....

 گرم روزنامه و پارک بودم که یه کلاغ توپولی اومد و صاف بالای سرم نشست. دو تا قارقار قشنگ سر داد و یه دفعه....

بیت : " کسی که به ما نریده بود                       کلاغ ک و ن دریده بود "

پیرهن شیری رنگ منو تصور کنید که سرشونه و یه کم از آستینش قهوه ای و سبز شده و من که هاج و واج مونده ام و فکر میکنم که چطوری برم تو خیابون....

اما یه دفعه به اهمیت کت در گرمای تابستان پی بردم ، سرمو بالا گرفتم ، یه لبخند کلاغ ضایع کن زدم ، کتمو پوشیدم و از پارک زدم بیرون.

 

۲. مدیرعامل پرسپولیس وسابقه مدیریت ورزشی :

 

قبلا گفته بودم که حضرت  ( ره ) جمله ای گفته که همیشه تو این مملکت مصداق پیدا میکنه : "همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید" نمونه اخیردر این زمینه ، اتنصاب حبیب کاشانی ، به عنوان مدیرعامل باشگاه پرسپولیس است . در یک برنامه زنده تلویزیونی ، مجری از از حبیب کاشانی پرسید : شما به عنوان مدیرعامل یکی از پرطرفدارترین باشگاههای ایران منصوب شدید،( پرطرفدارترین تیم فوتبال آسیا ) آیا قبلا هم سابقه ورزشی داشته اید؟ ایشان هم با فروتنی به جای اینکه رک و راست بگوید : نه ؛ بادی به غبغب انداخت و گفت : بله ، حدود 15 سال پیش به عنوان مسئول حراست ، همراه تیم ملی بوده ام و الان هم اخبار ورزشی رو دنبال میکنم و لیگ فوتبال اسپانیا و انگلیس و ایتالیا رو ....

 

توت فرنگی های وحشی

این روزها سینمای جهان دو نفر از کارگردان های بزرگ خود را از دست داده است. مرگ میکل آنجلو آنتونیونی تنها دو روز پس از شنیدن خبر مرگ اینگمار برگمان، شوک وارد شده بر سینما را تکمیل کرد.

آنتونیونی سینماگری فیلسوف بود که در اوج شکوفایی نئورئالیسم ایتالیا، مدرنیته را با آثارش به سینما تقدیم کرد. معروفترین اثر او به نام آگراندیسمان (Blow-up) در مورد عکاسی است که متوجه می شود چمن های پارک در عکسی که گرفته برجسته است و با بزرگنمایی عکس متوجه یک جنازه در محل می شود. اما وقتی به پارک بر می گردد اثری از جنازه نیست. هیچ کس حرف عکاس را در مورد قتلی که اتفاق افتاده باور نمی کند. فصل پایانی فیلم، عکاس به تماشای یک مسابقه تنیس می رود که بازیکنان با یک توپ خیالی در حال بازی هستند و تماشاگران با دقت تمام مسابقه را دنبال می کنند. وقتی توپ به بیرون پرتاب می شود، عکاس آن را بر می دارد و به داخل زمین می اندازد؛ او هم ناچار به این بازی خیالی تن می دهد.
نماهای طولانی آنتونیونی بیشتر به عکس شبیه هستند؛ عکس هایی که ما را وادار به دیدن جزئیات می کنند. مگر می توان پلان/سکانس پیچیده پایانی فیلم "حرفه، خبرنگار" را از یاد برد؛ جایی که دوربین از پنجره هتل به بیرون حرکت می کند و پس از چرخیدن در محوطه دوباره به داخل پنجره بر می گردد.

اینگمار برگمان را می توان شاعر سینما دانست. یک کارگردان مؤلف که در مورد مفاهیم کلی مانند مرگ، زندگی و انسان فیلم می ساخت. در فیلم "مهر هفتم" شوالیه برای به تاخیر انداختن مرگ خود به ناچار با مرگ شطرنج بازی می کند.
برگمان بارها گفت که علاقه ای به دیدن فیلم های خود ندارد و فیلم هایش او را نا امید می کند!