رسم غریبی است در میان بلاگ نویس ها ، که اون هایی که در زمان مجردی شروع به نوشتن می کنند ، پس از تأهل متوقف می شوند.
من تجربه نکردم ، اما شاید ...
* البته بر من حرجی نیست چون در زمان مجردی آنگونه که گفتیم در دام افتاده شدیم .
* شعر زیر تغییر یافته شعری از وبلاگ تا نبض خیس صبح می باشد ... البته تنها چیزی که تغییر کرده مخطب قرار دادن خود به جای دوم شخص می باشد .. (خیلی ابتکار به خرج دادم ! نه !!) برای من اینجوری گیرایی بیشتری داشت .
خود را
به پسین های تاریک نمور
رانده ام
اینجا نشسته ام
تا قدری خو کنم
به صدای چک چک آب
شاید لایق
تماشای باران شوم.
تو را
به پسین های
تاریک نمور رانده ام .
آنجا بنشین و
قدری خو کن
با صدای
چک چک آب
شاید لایق
تماشای باران شوی.
این اصل شعر مربوطه می باشد .
کلاً حال می کنی نظرهای مرتبط رو؟؟؟ اگه آب و هوای خارجه اجازه داد مفصلا عرض می کنم خدمتون!!!
ایول بابا ! ما منتظر دومی اش هستیم !! نظرهای مرتبط هم با من فقط تو بنویس تا ما حال کنیم .
سلام. البته من خیلی وقته که ننوشتم. ارتباطی به متاهلی و مجردی نداره.آخه تراوشات مغزم!!! کم شده. ولی اینکه آدم متاهل سرش شلوغتره ، درسته . مثلا همین منصور، پارسال این موقع ها مارو برد کاشان ، گلابگیران. ولی امسال دنبال خونه و تدارک جشن و این صحبتهاست! حتی یه کوه رفتن نصف روزم جور نمیکنه.
یه چیز مهمتر اینکه ما هم مثل همه مملکت ، بیشتر مصرف کننده شدیم تا تولید کننده. مطالب دیگران رو میخونیم و احسنت میگیم!
منظور من هم کم شدن تراوشات مغزی بود ، البته نه اینکه کم بشه به نظرم بیشتر هم میشه ولی جهت گیری اش فرق می کنه . البته ما که کلا تراوش نمیکنه !!!
یه چیز دیگه هم هست اینجا رو ما بیشتر برای اینکه با هم مطلب رد و بدل کنیم راه انداختیم ، تا ارتباط فکری بین خودمون قطع نشه . مثل اون موقع ها تو خوابگاه که با هم بحث می کردیم . حالا اگر مطالب جالب دیگران هم بزاریم بد نیست ، شاید دیگران اونها رو ندیدن .